to oil one's tongue

to ɔ͡il wɑnz tʌŋ


فارسی

1 عمومی:: مداهنه‌كردن‌، زبان‌چرب‌و نرم‌داشتن‌، چاپلوسی‌ كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code